ماديده ايم خدارا
اي نازنين نما درك احوال وحال ما را اي بي خبر تديدي انشب تو حال ما را
يك شب ميان سنگر عاشق شدم بدلبر باران نقل وتركش بگرفت اين دوپا را
هر گوشه مرشدي بود مست از شراب ساغر چون ديده بود يكدم اسرا ماسوا را
همسنگري چنين گفت يارب تومي پسندي لب تشنه ما بمانم شاداب كن تو ما را
شب بود ودود واتش خون بود وتير وتركش شد ترجمان مي وعشق عباد با صفارا
انشب ستارگان هم مبهوت عشق بودند ديدند شوق تسليم قرباني منا را
اتش گرفت سنگر مي سوخت مرغ عاشق بادي وزيد ميبرد خاكستر بقارا
دور خهان بكامم افتاده بودانشب هو كرده بود امضا پرونده هاي ما را
در مسلخ فتوت اين درس اخرين بود اول فنا ببايد تا بنگري بقا را
سحراب ورستم ذال مبهوت ومات وحيران ديدند جان فشاني بي چون وبي چرا را
در سير هفت اقليم منزل به منزل اوبود جبريل امد انگه افكند پرده هارا
ديدم همه ملايك اندر سجود بودند بر ادمي كه بگريد از هر چه بود خدارا
هفتاد نسل قبل از من گشته بود ازاد گفتند هان تو كردي از سلسله تو مارا
عاشق نگشتي اي دوست ورنه تو هم ببيني يكشب بخواب ورويا شايد مقام ما را
روح شهيد بر تر از كون واز مكان است خون است مهر تاييد گفتار انبيا را
پايندگي طلب كن جز اين حقيقتي نيست ما يا فتيم انشب سر چشمه بقا را
راعز مگودگربار ازعاشقان خون بار
هرگزمكن توديگر اسرار اشكارا زندگی دیروز.امروز فردا. کاشمر...
ما را در سایت زندگی دیروز.امروز فردا. کاشمر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : hasan ramzan adbey بازدید : 224 تاريخ : جمعه 29 خرداد 1394 ساعت: 18:52